جدول جو
جدول جو

معنی فراموش گردیدن - جستجوی لغت در جدول جو

فراموش گردیدن
(دَ گِ رِ تَ)
از یاد رفتن. فراموش شدن:
سگی را لقمه ای هرگز فراموش
نگردد، گر زنی صد نوبتش سنگ.
سعدی (گلستان).
نه هر وقتم به یاد خاطر آید
که خود هرگز نمیگردد فراموش.
سعدی.
تو نیز ای که در توبه ای طفل راه
به صبرت فراموش گردد گناه.
سعدی
لغت نامه دهخدا
فراموش گردیدن
از یاد رفتن فراموش شدن
تصویری از فراموش گردیدن
تصویر فراموش گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بِ خوَدْ/ خُدْ کَ / کِ دَ)
بیصدا شدن. ساکت شدن. از سخن بازایستادن. دم فروبستن. خاموش شدن. خاموش گشتن. اطراق. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (تاج العروس). اقتنان. کرسمه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). سموط. عقم. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (تاج العروس). رجوع به ’خاموش شدن’ و ’خاموش گشتن’ شود.
- خاموش گردیدن آتش یا شعله، فرومردن آن. انطفاء.
- خاموش گردیدن از غضب، از غضب بیرون آمدن.
- خاموش گردیدن چراغ یا شمع، فرومردن آن
لغت نامه دهخدا